اشعار طنز (تعریفات)
تعريفات
فشار قبر:«ايام نداري
بدهكاري و بيكاري و زاري»!
تقلب:«كار هر ايراني خوب »!
اگرچه سنتي زشت است و معيوب
گدا: «آن كس كه با شد گردنش كج » !
وايضا دست و پا و گردنش كج !
ترانه:«چيزكي سست و مزخرف
كه مي خوانند ان را با كف و دف »!
پر از فيس و غرور:«آقاي شاعر» !
وفا و معرفت: «يك چيز ناد ر »!
معلم: «آن كه اعصابش خراب است
برايش زندگي رنج و عذاب است »!
مدير:«آن كس كه بر ميزش بچسبد
به ميز گنده و تيزش بچسبد»!
زرنگ:«آن كس كه باشد ضد اخلاق
و دارد توي دزدي فكر خلاق»
دروغين :«دوستت دارم عزيزم
به پايت زندگاني را بريزم »!
تب شهوت:«غزل ساز و ترانه
اساس شعرهاي عاشقانه »!
فراوان توي دنيا :«غصه و غم »
بهشت و دوزخ و آينده :«مبهم »!
تكبر:«كار اشخاص فروتن »!
دراين دنيا هميشه بهترين:«من »!
بلاي ديدگان و كاهش جان
«نگار مانكن و مانتوي چسبان »!
كلك :«آن كس كه مي پنهان بنوشد
براي نان مصالح مي فروشد»!
خجالت :«بي زباني روي قرمز»!
پُراز خالي: «عزيزم بي تو هرگز»!
توقع: «آن چه بالا رفته اكنون »!
پدر :«آن كس كه مي باشد جگر خون »!
هدر:« عمر تو و روز جواني »!
تباني: :«كار آقاي فلاني»!
شعور و فهم: «يك چيز كذايي»!
شده كار همه:«مدرك گرايي»!
وجودت:«آنچه در خورد ازاله است »!
سرت:«سطلي كه سرشاراززباله است»!!




